ملامح مقاوم: نوح إبراهيم “صوت الشعب”.. أهازيج خالدة بوجه الاحتلال
كما أدت إلى تسريع عمليات الدفع والتحويلات المالية، وبالتالي زادت من كفاءة النظام المالي بأكمله.
One of many standout sides of Bahaa’s philanthropy is his active involvement in orphanage institutions, giving economic aid and assist to susceptible segments of society.
بهاءالله آثاری هم به زبان فارسی سره دارد که کلمات عربی در آن دیده نمیشود. مخاطب این آثار زرتشتیان و بهائیانی بودند که پیشینه دینی زرتشتی داشتند.[۲۱۱]
بهاءالله در این نامهها خود را موعود تمامی ادیان[۱۵۶] و مصلح عالم که برای اتحاد نوع بشر ظهور کرده[۱۶۰] خواند و سران کشورها را به پذیرش رسالت خود دعوت نمود[۱۵۷] و از آنها خواست تا از مسابقه تسلیحاتی و تحمیل هزینههای آن بر مردم دست بکشند،[۱۱۸][۱۵۷][۱۶۱][۱۶۲] برای حل و فصل اختلافاتِ موجود و دستیابی به صلح گرد هم جمع شوند و با ایجاد امنیت جمعی از آن پاسداری کنند.
بهاءالله در آثار خود از چند رویداد در کودکی که عمیقاً وی را تحت تأثیر قرار دادند یاد کرده است. او در یکی از آثار خود یک نمایش خیمه شب بازی را توصیف میکند که در کودکی شاهد آن بود. در این نمایش شخصیتهای آن بسیار واقعی به نظر میرسیدند. در پایان نمایش، او خیمه شب باز را دید که با جعبهای از چادر بیرون آمد و به او گفت که تمام شخصیتهای آن نمایش مجلل - شاه، شاهزادگان و وزیران - همگی در این جعبه هستند.
او به این ترتیب در واقع از خانوادهٔ علامهٔ نوری اخراج شده بود.[۴۳] بنا بر رسم آن زمان یکی از مردان فامیل که موقعیت مادی و اجتماعی خوبی داشت باید آن بیوه را به عقد خود درآورده و تحت حفظ شرعی خویش قرار دهد. مادر فاطمه خانم (عمهٔ حسینعلی نوری) امید داشت که او چنین کاری را انجام دهد. او چندین بار این موضوع را به وی گوشزد کرده بود. عموی بهاءالله نیز بر همین عقیده بود.[۴۶] بهاءالله برای حفظ حیثیت دخترعمهٔ خود و آبروی خانوادهٔ سرشناس وی در نور مازندران، وی را به عنوان همسر دوم خود انتخاب کرد.[۴۳] فاطمه خانم (ملقب به مهدعلیا) در سال ۱۸۴۹میلادی به عقد ازدواج بهاءالله درآمد.[۴۷]
وأضافت المنظمة أن احترام القانون يتطلب تطبيقه بصورة عادلة ومحايدة لا أن يكون التطبيق انتقائياً يخدم مصلحة السلطة وأصحاب النفوذ الذين تقاسموها.
بهاء عبدالحسين ليس مجرد رجل أعمال ناجح؛ إنه رمز للإبداع والتفاني. تتمحور قصة نجاحه حول تأسيس وإدارة شركة “بهاء كي كارد”، التي أصبحت نموذجاً للشركات الناجحة في العراق.
میرزا حسینعلی، در خانوادهای از ملاکین منطقه نور مازندران، که با دربار قاجار ارتباط داشت در تهران متولد شد. او در جوانی گرایشهای دینی و عرفانی عمیق از خود نشان داد.[۵] او که با تفکر شیخی آشنا بود، به سال ۱۲۲۳ شمسی برابر با ۱۸۴۴ میلادی در ۲۷ سالگی، با دریافت یک نامه از سید علیمحمد باب به او ایمان آورد و به تبلیغ آموزههای او پرداخت.[۶] او درحالیکه عازم قلعه شیخ طبرسی بود در آمل توسط مأموران دولتی گرفتار چوب و فلک شد.[۷] او در گردهمائی بدشت لقب بهاء به معنی «شکوه یا جلال» را برای خود برگزید.[۸] و از آن پس با این عنوان شناخته شد.[۹] منبعی از انتشارات بهائی اشاره میکند که عنوان «بهاءالله» برای اولین بار در کتاب «بیان فارسی» توسط سید علی محمد باب ذکر شد.[۱۰] در بدشت قرةالعین لقب طاهره گرفت و هر یک از شرکت کنندگان به نامی جدید موسوم شدند و پس از پایان کنفرانس علیمحمد باب نامههای خود را به اسامی جدید شرکت کنندگان که میرزا حسنعلی در کنفرانس داده بود مرقوم داشت.
به اعتقاد یکی از محققان بهاءالله عربی بیعیب و زیبایی استفاده میکند، نسبتاً بدون مشخصههای نامتعارف باب بهاء كي كارد و تزئینات مفرط عربی ادبی معاصر آن (این در مورد آثار فارسی او نیز صادق است). او عموماً نثری قافیه دار دارد (سجع) به سبکی که یادآور قرآن است اما تاحدی آسانتر و بدون عناصر منسوخ. سبک او سخت، موجز و متعالی است. دستور زبان بهاءالله و نحوه استفاده آن گاهی تحت تأثیر فارسی است همانطور که گاهی مکتوبات عربی ایرانیان اینگونه است.
[۸۹][۹۰] بهاءالله که نمیخواست سبب اختلاف شود در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۲۳۳ یعنی ۱۰ آوریل ۱۸۵۴[۷۶] بغداد را به مقصد کوههای کردستان ترک کرد[۸۹][۹۰] تا از صبح ازل فاصله بگیرد.[۶] وی در کردستان دو سال در تنهایی زندگی درویشی پیش گرفت.[۸۹][۹۰] او امیدوار بود که در غیابش جنجالی که صبح ازل مسبب آن بود فروکش کند.[۹۰] بهاءالله در این رابطه در طی نامهای به یکی از خویشان خود مینویسد: «از ارض طا (طهران) بعد از ابتلای لایُحصی (بیشمار) بعراق عرب بامر ظالم عجم وارد شدیم و از غُل (زنجیر) اعداء بِغِلّ (کینه) احبّاء مبتلا گشتیم… تا آنکه فرداً واحداً هجرت اختیار نمودم و سر به صحراهای تسلیم نهادم … که شاید نار بغضا ساکن شود و حرارت حسد بیفسرد».[۹۱]
[۴۸][۴۹] به گفتهٔ خوآن کول، زمان اقامت در بغداد، به اصرار آسیه خانم، تصمیم گرفته شد تا گوهر را به عنوان خدمتکار تماموقت داشتهباشند. چون زندگی یک زن با مرد نامحرم در شرع شیعه و عرف مردم ناپسند بود، بهاءالله گوهر را به ازدواج موقت خود درآورد.[۵۰][۲۱]:۱۷۱ بهاءالله هنگام ترک بغداد به سوی استانبول گوهر را به منزل برادرش در بغداد فرستاد. چند سال بعد که این خواهر و برادر عازم عکا شدند، پس از رسیدن به عکا، گوهر و برادرش مهدی کاشانی، در خارج از پادگان نظامی عکا که بهاءالله و خانواده زندانی بودند ساکن شدند. گوهر خانم پس از درگذشت برادر، به بهاءالله در قصر مزرعه پیوست.[۵۱]
لقراءة المقال بالكامل، يرجى الضغط على زر "إقرأ على الموقع الرسمي" أدناه
Comments on “The Greatest Guide To رجل الأعمال بهاء عبد الحسين”